در دوره پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای مختلف تلاش کردند ضمن دستیابی به نوسازی و توسعه، مشکلات و محدودیت های جامعه خویش را به حداقل ممکن برسانند. در این زمره، کشورهای متعددی از آسیا، افریقا، و امریکای لاتین هر یک با توجه به نیاز جامعه و نیز به فراخور درک و دریافت خود از نوسازی و پیشرفت، با اتکاء بر راهبردهای گوناگون، مبادرت به نوسازی و اقدام برای توسعه ملی کردند که البته در آن میان، کشورهای شرق آسیا و به ویژه «ببرهای آسیا» (کره جنوبی، تایوان، سنگاپور، هنگ کنگ) به کامیابی های چشمگیری دست یافتند. اینان به سرعت، فاصله خود را از کشورهای پیشرفته صنعتی کم کردند و تا دهه 1990 به قطب های اقتصادی عمده در شرق آسیا تبدیل شدند. پژوهش حاضر درصدد است به بررسی علل، و کم و کیف تحول اقتصادی در هنگ کنگ به عنوان یکی از این کشورها و نیز نقش و جایگاه دولت در آن، بپردازد.